سوءتفاهم زنان و مردان در آشنایی
آنچه در این مقاله میخوانید
سوءتفاهم زنان و مردان در آشنایی
مردان و زنان در آشنایی، یک تفاوت عمده دارند که باعث سوء تفاهم بزرگی بین آنها میشود. مردان میتوانند بدون اینکه به ازدواج فکر کنند، وارد ارتباط با جنس مقابل شوند؛ اما زنان معمولاً معطوف به ازدواج هستند و به ازدواج فکر میکنند، بر اساس این تفاوت جنسیتی، بسیار اتفاق میافتد که در ابتدای یک ارتباط، مرد به زن می گوید که: من قصد ازدواج ندارم و این جمله را با تاکید و چند بار بیان میکند.
معمولاً خانم ها فکر میکنند که او این جمله را فعلا میگوید و نظرش تغییر خواهد کرد. معمولاً خانم ها فکر میکنند که با ارتباط بیشتر و با توجه و عشق، می توانند نظر مرد را تغییر دهند و او را به سوی ازدواج سوق دهند. اما مردان از آن سو با بیان این جمله، به واقع احساس گناه خود را تخفیف می دهند و با خود میاندیشند که: من از اول به او گفتم که نمی خواهم ازدواج کنم و بیان چند باره این مطلب را نشان صداقت خود میدانند و برای اتمام رابطه، کمتر احساس گناه دارند.
سعی در جلب توجه با ابزار عشق
از آن سو خانم ها که سعی در جلب توجه با ابزار عشق و توجه داشته اند پس از اینکه رابطه رو به اتمام می رود دچار چالش جدی می شوند و معمولا بیان میکنند که با احساسات من بازی شده است. این تفاوت نگرشی را هم زنان باید جدی بگیرند و هم مردان. به واقع مردان باید بدانند که اگر هزار بار هم به یک زن بگویند که قصد ازدواج ندارند، زنان این جمله را نمیشنوند اگر هم بشنوند، باور نمی کنند و اگر هم باور کنند، سعی در تغییر آن خواهند داشت.
زنان نیز باید بدانند که اگر مردی بیان کرد که قصد ازدواج ندارد، به واقع قصد ازدواج ندارد و بهتر است که آن را جدی بگیرند. بسیاری از دختران فکر میکنند که با نزدیک شدن هر چه بیشتر و برآورده ساختن هرچه بیشتر خواستههای یک مرد، می توانند به او برسند، اما به واقع تنها راهی که برای واداشتن یک مرد به ازدواج وجود دارد، بیش از حد نزدیک نشدن و به راحتی تن به خواسته های او ندادن است.
اهمیت ازدواج
این یک قاعده و اصل قدیمی است که دختران نباید به همه ی خواسته های مردان پاسخ دهند. زنان باید بدانند که اهمیت ازدواج برای بسیاری از مردان، کمتر از اهمیتی است که آنها به ازدواج میدهند. ازدواج برای یک زن، بیش از یک مرد اهمیت دارد. هرچند ازدواج برای مردان اهمیت دارد؛ اما نه به آن میزانی که برای زنان، اهمیت دارد. ازدواج برای بسیاری از مردان، قید و بند است و کاهش آزادی. یک مرد وقتی حاضر است آزادی خود را محدود کند و خود را در قید و بند قرار دهد که به ازای آن نیازهای حیاتی دیگرش برآورده شود.
نیازهای حیاتی
حالا اگر نیازهای حیاتی یک مرد برآورده شود بدون اینکه نیازی به محدود کردن آزادی باشد، چه نیازی به قید و بند ازدواج هست؟! دخترانی که دل به مردانی سپرده اند که از ازدواج می ترسند، در شرایطی مشابه قمار قرار می گیرند که هر چه فرد بیشتر ببازد، بیشتر قمار می کند تا شاید در یک بُرد همه ی باخت ها را جبران کند. معمولاً این دختران به انتظار می نشینند و در کنار انتظار، سعی میکنند که به خواستههای مردم پاسخ دهند، به او محبت کنند تا به آرامی راضی شود و ترس او از ازدواج بریزد.
ترس از ازدواج یا ترس از تعهد همسری
توجه داشته باشید که ترس از ازدواج یا ترس از تعهد همسری، یک ترس ساده نیست؛ بلکه یک اضطراب و ترس عمیق است که ریشه در کودکی یا نوجوانی فرد دارد. کاهش این اضطراب و ترس، یا نیاز به درمان جدی دارد و یا نیاز به یک اضطراب بزرگتر دارد که به واسطه ی آن اضطراب، فرد راضی به اضطراب و ترس کوچکتر شود. همان اصطلاح به مرگ گرفتن تا به تب راضی شود. با بالا رفتن سن و تنها شدن و از دست دادن فرصت ها، اصطراب بزرگتری به سراغ این افراد می آید که حاضر میشوند تن به اضطراب ازدواج دهند. بنابراین تن به خواسته های آنها دادن به واقع باعث می شود که بدون اضطراب به خواستههای خود برسند؛ هم بهره مند شوند و هم مضطرب و نگران نشوند. یکی از راههای کشور جواب دهد، با پاسخ ندادن به خواستههای آنهاست چرا که فرد را تشنه نگه میدارد و فرد تشنه آب جستجو می کند، به نظر میرسد، با پاسخ ندادن به خواستههای اینگونه مردان، حداقل سطحی از اضطراب در آنها ایجاد میشود و این اضطراب که شما ایجاد می کنید، اگر بزرگتر از اضطراب اولیه آنها باشد، معمولا باعث میشود که به سمت اضطراب کوچکتر یا ازدواج حرکت کنند؛ در غیر این صورت، وارد این حوزه که از نظر آنها بسیار تنگ و تاریک و ترسناک است، نخواهند شد.
دخترانی که تن به خواسته های مرد مورد علاقه ی خود می دهند، با این هدف ناخودآگاه این کار را انجام میدهند که بعداً او را درگیر احساس گناه کنند و به خاطر احساس گناه او را وادار به ازدواج کنند. اما توجه داشته باشید که داروی اضطراب، احساس گناه و کمتر میتوان با احساس گناه بر اضطراب که هیجان قدرتمندتری است، غلبه کرد اما آنها که به خواسته ی مرد پاسخ نمی دهند و او را به اضطراب از دست دادن دشوار میکنند، حداقل شانس بیشتری دارند که بر اضطراب مرد از ازدواج، فائق آیند چرا که برای درمان اضطراب از خود اضطراب کمک میگیرند که قدرت هماوردی و مقابله ی همسانی دارد.
درمان اضطراب
درمان اضطراب از طریق اضطراب در یک داستان قدیمی که مولوی در مثنوی بیان میکند به این ترتیب آمده است که مردی از کشتی و سفر دریایی می ترسید و روی کشتی داد و فریاد می کرد، هر چند کردند تا او را آرام کنند، اثر نداشت تا اینکه حکیمی گفت او را به دریا اندازید، او را به دریا انداختند و پس از دقایقی او را از دریا گرفتند، مرد آرام شد و در گوشه ی کشتی نشست و دیگر داد و فریاد نکرد آیا صحبت با آن مرد، به یادآوردن خاطرات قبلی، ایجاد احساس گناه، نوازش، محبت، توجه و… هیچ امر دیگری میتوانست سبب شود که او از کشتی نترسد؟!
ماجرای افرادی هم که از ازدواج می ترسند به همین صورت است، با هیچ وسیله ای شما نمی توانید آنها را راضی به ازدواج کنید؛ جز آن که انها را با ترس بزرگتری که همان از دست دادن یا تنهایی است، روبه رو سازید و البته توجه داشته باشید که این شیوه تنها برای برخی از آنها، چاره ساز است نه برای همه آنها